English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (2373 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
verbalised U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing U بصورت شفاهی بیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synopsize U بصورت مجمل بیان کردن
languages U بصورت لسانی بیان کردن
language U بصورت لسانی بیان کردن
verbalization U بیان شفاهی
typographies U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typography U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
to speak [things indicating something] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
interprets U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreting U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreted U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpret U ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
tell U بیان کردن
set forth U بیان کردن
telling-off U بیان کردن
to set forth U بیان کردن
set out U بیان کردن
frame U بیان کردن
say U بیان کردن
says U بیان کردن
imparted U بیان کردن
impart U بیان کردن
utter U بیان کردن
voice U بیان کردن
imparting U بیان کردن
imparts U بیان کردن
tells U بیان کردن
expressed U بیان کردن اداکردن
express U بیان کردن اداکردن
word U بالغات بیان کردن
quantify U چندی بیان کردن
restated U مجددا بیان کردن
sound off U ازادانه بیان کردن
quantifies U چندی بیان کردن
quantified U چندی بیان کردن
detailing U یات را بیان کردن
sound off <idiom> U عقاید را بیان کردن
quantifying U چندی بیان کردن
riddle U تفسیریا بیان کردن
riddles U تفسیریا بیان کردن
bubble U بیان کردن حباب
run on U بتفصیل بیان کردن
detail U یات را بیان کردن
expresses U بیان کردن اداکردن
restating U مجددا بیان کردن
restates U مجددا بیان کردن
expressing U بیان کردن اداکردن
worded U بالغات بیان کردن
bubbles U بیان کردن حباب
come out with <idiom> U بیان کردن ،گفتن
restate U مجددا بیان کردن
bubbling U بیان کردن حباب
bubbled U بیان کردن حباب
pronounces U رسما بیان کردن ادا کردن
pronounce U رسما بیان کردن ادا کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
giving U نسبت دادن به بیان کردن
represents U بیان کردن نشان دادن
enouce U بیان کردن بصراحت گفتن
represent U بیان کردن نشان دادن
represented U بیان کردن نشان دادن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
to set out U بیان کردن شرح دادن
give U نسبت دادن به بیان کردن
gives U نسبت دادن به بیان کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
labialize U بصورت لبی ادا کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
bulk U بصورت توده جمع کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
formate U بصورت صف یاستونی پرواز کردن
verbal U شفاهی
orals U شفاهی
vivas voce U شفاهی
nuncupatory U شفاهی
parol U شفاهی
nuncupative U شفاهی
by word of mouth U شفاهی
oral U شفاهی
viva voce U شفاهی
paraphrasing U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneer U پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneers U پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneering U پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrases U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneered U پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
triangulate U سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
sheave U دسته کردن بصورت بافه دراوردن
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
inscroll U ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
plasticize U بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
voice U شفاهی صوتی
viva voting U گزارش شفاهی
vivas voce U امتحان شفاهی
interlocutory decree U حکم شفاهی
viva report U گزارش شفاهی
vocabular U زبانی شفاهی
voices U شفاهی صوتی
parol evidence U شهادت شفاهی
unwritten U بطور شفاهی
oral evidence U دلیل شفاهی
unwritten U غیرکتبی شفاهی
interpreter U مترجم شفاهی
verbal agreement U موافقت شفاهی
interpreters U مترجم شفاهی
parol promise U قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement U قرارداد شفاهی
oral evidence U شهادت شفاهی
oral test U ازمون شفاهی
viva voting U رای شفاهی
parol arrest U توقیف شفاهی
nonverbal U غیر شفاهی
voicing U شفاهی صوتی
parol arrest U جلب شفاهی
simple contract U قرارداد شفاهی
nuncupative will U وصیت شفاهی
to speak volumes [for] U کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
individualising U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
individualizes U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
catechesis U تعالیم مذهبی شفاهی
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
oral information U اطلاعات گفتاری [شفاهی]
replied U جواب شفاهی دفاعیه
replies U جواب شفاهی دفاعیه
reply U جواب شفاهی دفاعیه
replying U جواب شفاهی دفاعیه
viva voce U شفاها امتحان شفاهی
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
meter U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
metres U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
interpreting U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
cabbalah U حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabala U حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
cabbala U حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
literalize U بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
oral trade test U ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
caveatemptor U اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
barristers U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister U وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
lofts U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2مهرآسا
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com